نقش بازتابنده گزارشهای تاریخی در صورتبندی فضایِ گفتمانیِ جوامعِ انسانی، ارزیابیِ معرفتیِ دانشِ تاریخی را واجد اهمیتی سرنوشتساز ساخته است. با عنایت به این اهمیت، کتاب حاضر درصدد پاسخ به پرسش از امکان و مبانی اعتبار دانش تاریخی برآمده است. رهیافت کتاب در پاسخ بدین پرسش، تحلیل فلسفی مسئله شناخت تاریخی و پرده برگفتن از تاریخمندی پاسخها به پرسش از امکان شناخت تاریخی است. این رهیافت ما را بدین نکته رهنمون میکند که تردیدها پیرامون امکان شناخت تاریخی برآیند تحمیل معیارهای سایر زمینههای معرفتی به زمینهی معرفتی دانش تاریخی است. با عطف نظر بدین مهم، طرحوارهای فرامعرفتشناسانه در اعتبارسنجی دانش تاریخی صورتبندی نمودیم. طرحوارهای که پاسخ جزءگرایانه به مسئلهی معیار و بافتگرایی، مفروضاتِ بنیادین آن را تشکیل میدهد. این مفروضات نه تنها ما را از شکاکیت مطلق میرهاند، بلکه زمینهای فراهم میکند تا بدون تحمیل معیارهای برآمده از نظریههای مسلط شناخت به دفاع از امکان شناخت تاریخی بپردازیم.